از هر دری سخنی!
پسرکم به سان طوطی سخنگو هر چه بگوییم تکرار می کند. هر زمان پدرش مرا صدا می کند او نیز می گوید مریم!! زینب را هم، به همان قشنگی اسم مریم می گوید. هر روز عصر به خانه مامان جون میرود و در راهرو زینب را با هزار زبان صدا می کند. حدود یک ماه قبل خودش به تنهایی!! یک طبقه رار فت بالا به دنبال زینب وما همه در بهت و نگرانی او را نظاره می کردیم... چند ماهیست که در خانه ی ما مسواک زدن گناهیست نابخشودنی!! هر که به سمت مسواک میرود با گریه و اعتراض مسواک را از آن خود میکند!! هر مسواکی هم به او بدهیم مرغ پسرک یک پا دارد و فقط همانیکه در دست دیگریست را میخواهد!! اینگونه است که مسواک اورجینال مادر بینوا یک ماهست گم شده و چون دلش نمی آید مسوا...